محمدحسین مهدویان
بیشتر از ده سال است که با حبیب خزاییفر رفاقت دارم. در تمام این سالها ساخت موسیقی فیلمهایم را به او سپردهام. قطعات موسیقی حبیب، بخش مهمی از هویت فیلمهای کوتاه داستانی و مجموعهها و فیلمهای مستندی است که ساختهام. من در این سالها چیزهای زیادی آموختهام اما احتمالا هنوز شیوه تعامل با آهنگسازهای سینما را بلد نشدهام. چرا که در مورد موسیقی، همیشه با یک نفر سر و کله زدهام. خوب یا بد، وضع من فعلا همین است و راستش اصلا پشیمان نیستم. وقتی در سکانس پایانی فیلم ایستاده در غبار آخرین قطعهی موسیقی شروع به نواختن میکند، مطمئن میشوم جایی برای پشیمانی وجود ندارد. موسیقی این فیلم فقط محصول تعامل حرفهای یک کارگردان با آهنگسازش نیست، این قصه سر دراز دارد.
حبیب خزاییفر
موسیقی فیلم ایستاده در غبار، اولین پروژه سینمایی من است که با توجه به موضوع و فضای تاریخی فیلم، تلاش کردم تا به موسیقی دهه پنجاه و شصت نزدیک شوم. استفاده از آواهای کردی در بخشهایی از فیلم، یکی از ویژگیهای دیگر این پروژه بود که کار را برایم جذابتر کرده بود، چرا که هم نمادی از دغدغههای قومیتی و اقلیتی هموطنان کرد بود و هم درک عمیق این دغدغهها را توسط چهره محوری داستان، در آن برهه خاص تاریخ ایران، به ذهن مخاطب میرساند. میتوانم بگویم موسیقی فیلم ایستاده در غبار، روایتگر حالات و کشمکشهای درونی احمد متوسلیان، شخصیت اصلی فیلم، در دورههای متفاوت زندگی اوست. امیدم این است که این موسیقی به سهم خود، در کنار دیگر نمادهای فیلم، فضایی را برای رد و بدل کردن احساسات دوست داشتنی و مشترک ملی ما فراهم آورده باشد.
نظرات